النا کوچولوی مامانی و بابایی

هفته18 مبارک

هفته ١٨ مبارک  سلام دخمل مامان امروز اولین روز هفته ١٨ تو کلی بزرگ شدی و خانومی شدی برا خودت خانوم کوچولو این روز ها بیشتر از همیشه گشنه ام میشه همش جلو یخجالم فکر کنم زیاد گرسنه میشی النا جونم خوب غذا تو بخور استراحت کن یه دخمل خوشگل توپل بشی بیای بغل مامان و بابایی خیلی دلم برات تنگه دلم میخواد این روزها زودی بگزره تو بیای بغلم صحیح و سالم ...
26 دی 1391

اسم دختر کوچولوی من

سلام دختر گلم   بلخره بعد از کلی دعوا سر اسم با این اون تصمیم گرفتم اسمت رو انتخاب کنم که حرفا تموم بشه هر روز همه برات اسم پیدا میکردن بابات هم خجالت میکشید و چیزی نمیگفت ولی من کلی گریه میکردم دوست نداشتم این و اون برات اسم بزاره حتی مامان خودم دلم میخواست با بابات دوتایی انتخاب کنیم حتی چند شب هم نخابیدم که چرا انقد اسم بچه من برا همه مهمه برام سخت بود تحملشو نداشتم و قتی ناراحت بودم ونمیتونستم بخوابم تو هم تو دلم نا آرامی میکردی  آخر باباتم خسته شد و گفت خودت اسمش روانتخواب کن منم گفتم نه دوتایی انتخاب کنیم بعد این هفته جمعه که بیکار بودیم نشستیم کلی گشتیم ...
25 دی 1391

اولین برف

سلام نی نی چند روزی که برات مطلب نزاشته بودم دیشب می خواستم بزارم که خیلی خسته بودم نتونستم  با کمک بابایی خونه رو حسابی ترتمیز و مرتب کردیم   امروز هم از صبح رفته بودیم خونه مامان بزرگت(مامان بابات) مراسم عزاداری بود که موقع اومدن دیدیم برف میاد اونم چه برفی موقع اومدن یخ کردیم   به امید روزی که تو بزرگ بشی  من تو و بابایی بریم برف بازی                                           &...
25 دی 1391

جواب آزمایش

سلام نی نی مامان امروز جواب آزمایش سندروم داون رو گرفتیم خدارو شکر سالمی رفته بودم دکتر برای کنترل میخواست صدای قلب رو باز کنه که تا دستگاه رو میزاشت رو شکمم دستگاه کمی سرد بود برا همین فرار میکردی  بلخره بعد از یکمی گشتن پیدات کرد کوچولوی شلوغ مامان  اونجا هم شلوغی راستی یادم رفت بگم امروز هفته ی سیزدهم هم تموم شد مبارک عزیزم دیگه کلی بزرگ شدی راستی دهم دی ماه قرار سنو گرافی داریم خداکنه جنسیتت معلوم بشه ...
25 دی 1391

سلام نی نی

سلام نی نی خوبی کوچولو ؟ امروز دوازده هفته و چهار روز سن داری ولی از جنسیتت خبری نداریم  نمیدونیم خانوم کوچولویی  یا آقا پسر چند روز پیش بابا مامان بزرگت رفتیم وسایل بهداشتی  وچنتا هم پستونک وشیشه شیر خریدیم وقبلا هم چنتا  سرهم و بادی و چنتا هم جوراب خریده بودیم اما بیشتر از همه  کفش داری وهم چنان به تعداد کفشات اضافه میشه.  این اواخر یکم حالم بهتر بود ویار کمتر شده بود وبابایی خیلی خوشحال بود ولی  چند روزه بازم معده درد دارم و حالم بهم میخوره بازم انگار شیطونی میکنی کوچولو قشنگ استراحت کن غذا تو خوب بخور بزرگ بشی زودتر بیای بغل مامان و بابایی ...
25 دی 1391

این هفته هم به سلامتی تموم شد

سلام کوچولوی مامان         خدارو شکر هفته دوازدهم هم به سلامتی گذشت وامروز هفته سیزدهم هم شروع شد   دوروز پیش با بابایی رفتیم سنوگرافی   برعکس سنو های قبلی بیشتر به یه نی نی شبیه بودی و ما انتظار نداشیم  تو چند هفته انقدر بزرگ شده باشی  که ما راحت بتونیم ببینیمت دکتر هر کاری میکرد برنمی گشتی  که ازت عکس نیم رخ بگیره و دستت رو تکون میدادی عکس های سنو رو دادم بابایی اسکن کنه  برات بزارم   هنوز نمی دونیم دختر خانومی   یا آقا پسر ولی   خیلی دوست داریم ...
25 دی 1391

تکون های ناز عشق مامان

نفسم این هفته کلی بزرگ شدی فکر کنم چون تکون های نازت رو کاملا حس میکنم     چون شکمم کوچیکه وقتی   دستمو رو شیکمم میزارم آروم آروم   زیر دستم تکون تکون میخوری   آفرین کوچولوی نازم خیلی دوست دارم   دیشب بابایی داشت   نازت میکرد که تکون خوردی  و بابایی کلی زوق زده شده بود    فردا وقت سنو داریم خدا کنه    جنسییت رو معلوم کنی کوچولوی مامان   دوشنبه هفته ١٥ هم تموم میشه  و میری تو هفته ١٦ که آخرین هفته ماه چهار   از اسمت برات بگم که اگه...
9 دی 1391

هفته 15 مبارک

هفته مبارک به سلامتی این هفته   هم به سلامتی   گذشت خدا رو شکر یه هفته دیگه گذشت و بزرگتر شدی حالا مونده ٢٥ هفته دیگه که بزرگتر بشی و بیای بغلللللللللللللللللللللللللللللللللم   خیلی دوست داریم ...
5 دی 1391

مامان هنوز حالش بده:(

  دیشب حالم خیلی بد بود تا ساعت سه بیداربودمنشسته بودم پای نت بد جوری سرفه میکنم احساس میکنم وقتی سرفه میکنم میلرزی ببخشید  مامانی کاش اون بستنی رو نمی خورد بابایی از دکترم پرسید گفته هیچ دارویی نباید بخوره اگه تب کرد آسپرین بچه بخوره که دعا کن اونم نخوریم خیلی نگرانتم یعنی الان تو هم مریضی  طفلکی خیلی ناراحتم برات  دعا کن زود ه زود خوب بشم کوچولوی مظلومم تو  هنوز کوچولویی خدا صدا تو زود میشنوه ...
3 دی 1391

حرفای مامانی با نی نی جونش

سلام نی نی جون مامانی نی نی مامانی مریض شده   دو سه روز پیش بستنی خورده بودم وگلوم گرفته بود امروز هم عطسه میکنم  بابایی دیشب کلی دعوام کرد که چرا مواظب خودت نیستی ولی چیکار کنم این یکی دو روز  بازم شیطونیات شروع شده مامانی معده درد داره دیشب کم مونده بود حالم به هم بخوره  برا مامانی دعا کن که زود تر حالش خوب بشه بریم برات لباسای ناز بگیریم نی نی جونم کم کم وسایل سیسمونیت داره کامل میشه ولی چون جنسیتت معلوم نیست لباسات رو رنگایی میگیریم که دخترونه یا پسرونه نباشه ولی اگه این بار که میریم سنو گرافی یه لطف کوچیک بکنی و پشتت رو نکنی رو دکتر راحت تر میتونیم برات وسایل بگیریم ولی...
2 دی 1391
1